اللهم عجل لولیک الفرج

عاشقان منجی...

ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا

 

 

نوشته شده در یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:,ساعت 14 توسط محمد بشیری| |

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فانی قریب
.::من که نزدیکم (بقره۱۸۶)::.
گفتم: ای کاش همیشه برای درد و دل کنارم بودی
گفتی: أقرب الیه من حبل الورید
.::از رگ گردن به تو نزدیکترم (ق/۱۶)::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می شد من بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.::هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)::.


گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.::دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲)::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.::پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰)::.
گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.::مگه نمی دونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴)::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.::خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده ی گناه هست و پذیرنده ی توبه (غافر/۲-۳)::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.::خدا همه ی گناه ها رو میبخشه (زمر/۵۳)::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.::به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵)::.
گفتم: نمی دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ عاشق میشم! … توبه میکنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.::خدا هم توبه کننده ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲)::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک(خدایا غیر از تو کسی رو ندارم)
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.::خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.::ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته هاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳)


 

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16 توسط محمد بشیری| |

اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم.

 سوره مبارکه علق ( آیه 1-5)

بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. همان كه انسان را از خون بسته ‏اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، ياد داد.


 

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 10 توسط محمد بشیری| |

نام : محمد

لقب : مصطفی

کنیه : ابوالقاسم

نام پدر : عبدالله

نام مادر: آمنه

تاریخ ولادت : 17 ربیع الأول

مدت امامت :  23 سال

مدت عمر : 63 سال

تاریخ رحلت : 28 صفر (11 ق)

 

ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد         دل رمیده ما انیس ومونس شد

نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت       بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

  بوی او  دل  بیمار عاشقان  چو صبا             فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 10 توسط محمد بشیری| |


 ز ليلايي شنيدم  يا علي گفت به     مجنون چون رسيدم يا علي گفت


مگر اين وادي دارالجنون است        كه هر ديوانه ديدم يا علي گفت

نسيمي غنچه اي را باز مي كرد         به گوش غنچه كم كم يا علي گفت

چمن با ريزش باران رحمت             دعايي كرد و او هم يا علي گفت

يقين پروردگار آفرينش                  به موجودات عالم يا علي گفت

دلا بايست هر دم يا علي گفت          نه هر دم بل دمادم يا علي گفت

به هر روز و به هر شب يا علي گفت        به هر پيچ و به هر خم يا علي گفت

خمير خاك آدم را سرشتند            چو بر مي خواست آدم يا علي گفت

علي در كعبه بر دوش پيمبر               قدم بنهاد وآن دم يا علي گفت

عصا در دست موسي اژدها گشت            كليم آنجا مسلّم يا علي گفت

ز بطن حوت ، يونس گشت آزاد         ز بس در ظلمت يم يا علي گفت

به فرقش كي اثر مي‌كرد شمشير            شنيدم ابن ملجم يا علي گفت

مگر خيبر ز جايش كنده ميشد              يقين آن دم علي هم يا علي گفت


نوشته شده در پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:,ساعت 13 توسط محمد بشیری| |

دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟


کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را


خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را


تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را


نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را


نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را


فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...


... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را

نوشته شده در جمعه 20 خرداد 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

به نام خداى بخشاينده مهربان

بگو در هر روز از رجب در صبح و شام و در عقب نمازهاى روز و شب

يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر وَآمَنُ سَخَطَهُ

اى كه براى هر خيرى به او اميد دارم و از خشمش

عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ يا مَنْ يُعْطى مَنْ سَئَلَهُ يا

در هر شرى ايمنى جويم اى كه مى دهد (عطاى) بسيار در برابر (طاعت) اندك اى كه عطا كنى به هركه از تو خواهد اى

مَنْ يُعْطى مَنْ لَمْ يَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى

كه عطا كنى به كسى كه از تو نخواهد و نه تو را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى عطا كن به من

بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ خَيْرِ الدُّنْيا وَجَميعَ خَيْرِ الاْخِرَةِ وَاصْرِفْ عَنّى

به خاطر درخواستى كه از تو كردم همه خوبى دنيا و همه خوبى و خير آخرت را و بگردان از من

بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ شَرِّ الدُّنْيا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوص ما

به خاطر همان درخواستى كه از تو كردم همه شر دنيا و شر آخرت را زيرا آنچه تو دهى چيزى كم ندارد (يا كم نيايد) و

اَعْطَيْتَ وَزِدْنى مِنْ فَضْلِكَ يا كَريمُ

بيفزا بر من از فضلت اى بزرگوار

راوى گفت پس گرفت حضرت محاسن شريف خود را درپنجه چپ خود وخواند اين دعا را به حال التجا و تضرّع به حركت دادن انگشت سبّابه دست راست پس گفت بعد از اين

يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ يا ذَاالنَّعْمآءِ

اى صاحب جلالت و بزرگوارى اى صاحب نعمت

وَالْجُودِ يا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَيْبَتى عَلَى النّارِ

و جود اى صاحب بخشش و عطا حرام كن محاسنم را بر آتش دوزخ

--------------------------------------

بقیه اعمال ماه رجب در این آدرس:

http://www.feqh.org/fa/monasebat/monasebat08.htm

نوشته شده در جمعه 20 خرداد 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |


1- سگ در میان مردم قدر و قیمتی ندارد و این حال مسكینان است.

 

2- سگ، مال و ثروت و ملكی ندارد، و این صفت مجردان است.

 

3- سگ، خانه و لانه معینی ندارد و هر كجا كه برود، رفته است و این حال متوكلان است.

 

4- سگ اغلب اوقات گرسنه است و این عادت صالحان است.

 

5- سگ اگر از صاحب خود تازیانه بخورد باز هم در خانه او را رها نمی كند و این عادت مریدان است.

 

6- سگ، درشب تنها مدت كمی می خوابد و این حال دوستداران خداست.

 

7- سگ، با آن كه رانده می شود و ستم می كشد ولی وقتی او را صدا می زنند بدون دلگیری باز می گردد و این نشانه فروتنان است.

 

8- سگ، از خوراكی كه صاحبش به او می دهد، راضی است و این حال قانعان است.

 

9- سگ بیشتر اوقات ساكت و خاموش است، و این علامت خائفان است.

 

10- سگ، وقتی می میرد، از خود میراثی به جای نمی گذارد و این حال زاهدان است. 

بنابراین، ما تلاش می كنیم، برنامه ریزی می كنیم، برای خود هدف و آینده ای را ترسیم می نماییم و سعی می كنیم از فرصت ها استفاده كنیم و در طریق خداوند قدم برداریم و… و در نهایت همه اینها را متصل می كنیم و به خداوند واگذار می كنیم " و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد." ( مؤمن / 44)

دعا

نوشته شده در جمعه 20 خرداد 1385برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

لیله الرغائب(شب آرزوها) اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه پنجشنبه و استغفار زیاد اشاره کرد.

شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب مى‏گویند و از براى آن عملى از حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علّامه در اجازه بنى زهره نقل کرده‏اند از جمله فضیلت او آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود حقّ تعالى بفرستد ثواب این نماز را بسوى او به نیکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصیح.

پس با وى گوید اى حبیب من بشارت باد تو را که نجات یافتى از هر شدّت و سختى گوید تو کیستى بخدا سوگند که من روئى بهتر از روى تو ندیدم و کلامى شیرینتر از کلام تو نشنیده‏ام و بوئى بهتر از بوى تو نبوئیدم گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى آمدم امشب بنزد تو تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائى تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند.

در عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد هرگز و کیفیت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه میدارى چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مى‏گذارى هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ مى‏خوانى و چون فارغ شدى از نماز هفتاد مرتبه مى‏گوئى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الْأُمِّىِّ وَعَلى‏ آلِهِ پس به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏گوئى سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس‏سر ازسجده برمیدارى وهفتاد مرتبه مى‏گوئى رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِىُّ الأَعْظَمُ پس باز به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏گوئى سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس حاجت خود را مى‏طلبى که انشاءاللَّه برآورده خواهد شد.

نوشته شده در جمعه 19 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23 توسط محمد بشیری| |

در پی اهانت عده‌ای روشنفکرنما به دعوت یک وبلاگ‌نویس صورت می‌گیرد:

 حتما بخونید!!!

 

۱- از چندی پیش در شبکه های اجتماعی و برخی وبلاگ ها شاهد نوشته های تمسخر آمیز و لطیفه هایی با موضوعیت ائمه اطهار بودیم و اینقدر چیزی نگفتیم تا به تازگی جماعتی از ایشان، پرده دری و بی اخلاقی را به نهایت رسانده و به صورت همه جانبه اقدام به توهین به دهمین امام بزرگوار شیعیان حضرت امام علی النقی علیه السلام نموده اند.

 

 

در این راستا چندین گروه در فیس بوک تاسیس و مشغول فعالیت هستند که خواندن یک نوشته در آنها یا مشاهده تصاویر بی شرمانه و گستاخانه به اشتراک گذاشته شده، کافی است تا دل هر مسلمان غیرت مندی را به درد آورد. آری جماعتی که خود را روشنفکر و متمدن می دانند، در فضای وب خوب خود را نشان داده اند و کمترین اصول اخلاقی را رعایت ننموده و خواهان شکستن حریم ها و خط قرمزها یکی پس از دیگری هستند.

 

 

۲- مسخره کردن نام امام جواد(ع)، تمسخر لغت غضنفر (یکی از القاب امیرالمومنین) و .. پیش از این متاسفانه وجود داشته است. سابقه این توهین ها و بی اخلاقی ها از سوی برخی کاربران معروف در شبکه های اجتماعی نیز قبلا وجود داشته و معلوم نیست اینگونه اقدامات تا کی ادامه خواهد داشت و مسلمانان قرار است تا کی این بی شرمی ها و حرمت شکنی ها را تحمل نماید و اقدام مناسبی انجام ندهد.

 

 

سیره و روش امام خمینی در رابطه با شخصی مثل سلمان رشدی و حکم ایشان ما را بر آن می دارد که در مقابل این جریان از حداکثر توان خود استفاده کنیم و با توجیهاتی نظیر اینکه فضای وب قابل پیگیری نیست و کاربران آن هویت واقعی ندارند، بر کم کاری خود سرپوش نگذاریم. حداقل کاری که از دست ما برمی آید نشان دادن اعتراض و مخالفت مان با این پدیده شوم است. باید چشم باز کرد و دید که این افراد در مقابل از هیچ تلاشی برای توهین به مقدسات ما فروگذار نکرده اند.

 

 

۳- ما شرم داریم از اینکه مطالب منتشر شده توسط این افراد را بیان کنیم تا همگان در جریان این وقاحت ها قرار گیرند. اما شاید همین سکوت کردن های ما جرأت و جسارت را در طرف مقابل افزایش داده است. لذا پیشاپیش عذرخواهی می کنیم. به عنوان مثال تصویر نوشته ی یکی از این افراد را در عکس زیر ببینید. قضاوت با شما.

 

 

۴- تنها یکی از گروه های ایجاد شده در سایت فیس بوک در این باره هم کنون حدود ۷۵۰ عضو دارد که در آن فعالیت می کنند و مطالب تمسخر آمیز منتشر می نمایند. از دستگاه اطلاعاتی و قضایی کشور می پرسیم آیا همه ی این ۷۵۰ نفر پروفایل های ناشناخته و غیر واقعی دارند؟! چیزی که ما در سایت فیس بوک می بینیم، افرادی با نام واقعی هستند که شهر محل زندگی، دانشگاه و بسیاری اطلاعات و عکس های واقعی از خود منتشر کرده اند و بسیاری از ایشان در داخل کشور هستند و قابل پیگیری.

 

 

آخر- ما به عنوان اعضای کوچکی از فضای وبلاگ فارسی چند پیشنهاد داریم:

 

 

الف- از همه وبلاگ نویسان مسلمان، متعهد و دلسوز دعوت می کنیم از این حرکت حمایت نموده و در مخالفت با این اقدام زشت مطلب بنویسند یا متن همین نوشته را بازنشر دهند. همچنین در شبکه های اجتماعی در مقابل این اقدامات ساکت ننشینند و در صدد پاسخ دادن برآیند تا عرصه برای یکه تازی اینان مهیا نشود.

 

 

ب- (حدودا دو هفته دیگر) سوم رجب برابر با ۱۶ خرداد امسال، روز شهادت مولای ما حضرت امام هادی (ع) است که درود خدا بر او باد. پیشنهاد می شود تا آن روز درباره زندگی، سیره، کلمات و احادیث آن حضرت در فضای وبلاگ فارسی به صورت جدی بیش از پیش مطلب نوشته شود و از این تهدید به عنوان فرصتی برای شناساندن ابعاد شخصیت والای آن بزرگوار استفاده گردد. همچنین دوستان از مطالب یکدیگر که در این باره نوشته شده به هر نحو ممکن حمایت نمایند.

 

ج- از پلیس، دستگاه اطلاعاتی و قضایی و هر ارگان و نهاد مربوطه در کشور می خواهیم با مسببان این پدیده شوم و منتشر کنندگان آن در سایت ها، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی برخورد جدی نموده و به مسدود کردن وبلاگ ها و یا فیلتر نمودن آنها بسنده نکنند. بدیهی است اقدامات موثر در این زمینه می تواند از هرگونه فعالیت های مشابه بعدی پیشگیری نماید.

 

 



 

نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19 توسط محمد بشیری| |

 

اى ماه دو هفته، اختر آوردى

اى درّ یتیم ، گوهر آوردى

اى نور خدا از جیب عصمت

یعنى ز خدیجه دختر آوردى

از مركز آسمان رفعت

تابنده چه ماه انور آوردى

از نافه ناف خطّه خاك

یك توده ز مشگ و عنبر آوردى

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:,ساعت 20 توسط محمد بشیری| |

حضرت امام باقر (علیه السلام) در خطابی به یکی از صحابی خویش، جابر فرمودند:
«یا جابِرُ! أَیَکتَفِی مَنِ انتَحَلَ التَّشَیُّع أن یَقُولَ بِحُبِّنا أهل البَیتِ، فَوَالله ما شیعَتُنا إلا مَنِ اتّقی الله وأطاعَهُ، وما کانُوا یُعرَفُون إلا بِالتَّواضُعِ والتَّخَشُّعِ وأَداءِ الأمانَةِ وکَثرَةِ ذِکرِ اللهِ والصَّوم والصَّلاة والبِرِّ بِالوالدینِ و التَّعاهُدِ لِلجیرانِ مِن الفُقراءِ وأَهلِ المَسکَنَة والغَارِمِینَ والأیتامِ وصِدقِ الحَدیثِ وتَلاوَةِ القُرآنِ وکَفِّ الأَلسُنِ النَّاس إلا مِن خَیرِ وکانُوا أُمَناءَ عَشائِرِهِم فِی الأَشیاءِ؛... یَا جَابرُ! ما یَتَقرَّبُ العَبدُ إلَی الله تبارک وتعالی إلا بِالطّاعَةِ، و مَا مَعنَا بَرائَةٌ مِنَ النّارِ ولاعَلَی الله لأحَدٍ مِنکُم حُجَّةٌ، مَن کَان ِلله مُطیعا فَهُو لَنا وَلِیٌّ و مَن کان لِلّه عَاصِیاً فَهُو لَنا عَدُوٌّ، و ماتَنالُ وِلایَتُنا بِالعَمَل والوَرَعِ»
ای جابر! آیا کسی که خود را به شیعه ببندد و منتسب کند، همین بس باشد که دوستی ما خاندان را دارد؟ به خدا جز کسی که تقوای خدا را داشته و او را فرمان برد، شیعه ما نباشد. شیعه‌های ما شناخته نمی‌شوند جز به تواضع، خشوع، امانت داری، کثرت یاد خدا، روزه، نماز، نیکی کردن به پدر و مادر، وارسی حال همسایگان نیازمند و مستمند و بدهکار و یتیم، راستگویی، خواندن قرآن و نگه داشتن زیان از مردم جز به ذکر خیر. آن‌ها در هر چیز امین خویشان خود هستند... ای جابر! جز با اطاعت نمی‌توان به خداوند تبارک و تعالی نزدیک شد و ما برات آزادی از دوزخ برای کسی نداریم و احدی را برخدا حجّتی نیست. هر که مطیع خداست، دوست ما است و هر که نافرمانی خدا کند، دشمن ماست. به ولایت ما جز با عمل و ورع نمی‌توان رسید.
ابوبصیر (رحمه الله) می‌گوید:
بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) به منزل ایشان رفتم تا به همسر حضرت، جناب حمیده تسلیت بگویم.
از ایشان خواستم که درباره آخرین روز امام برایم بگوید.
گفت: آقا فرمود: بگویید همه خویشانم حاضر شوند. وقتی همه حاضر شدند، فرمود:
«إنّ شَفاعَتَنا لاتَنالُ مُستَخِفّاً بِالصّلاةِ»
هر کس که نماز را بی اهمیّت بشمارد به شفاعت ما نمی‌رسد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنّ شَفاعَتَنا لاتَنالُ مُستَخِفّاً بِالصّلاةِ»
هر کس که نماز را بی اهمیّت بشمارد به شفاعت ما نمی‌رسد
باید به نماز اهمیّت دهیم و این برای ما یک دغدغه باشد. زمان نماز، زمان وعده ما با خداست و ما حق نداریم این زمان را در اختیار دیگری قرار دهیم. نماز اول وقت بسیار مهم است. در هر صورت، ما چند دقیقه از وقت خود را برای نماز صرف
خواهیم کرد و چه خوب است این دقایق را همان اول وقت، به نماز خود اختصاص دهیم. اگر نماز خود را اول وقت نخوانیم، شفاعت و دعای امام صادق (علیه السلام) شامل حال ما نخواهد شد، دعای امام زمان (ارواحنافداه) نیز همین طور.
بین خدا و احدی خویشی وجود ندارد؛
«کُلُّ نَفسٍ به ما کَسَبَت رَهینَةٌ»
هر کسی در گرو عمل خویش است.
امام صریحاً نجات را در گرو عمل می‌دانند. بنابراین اگر عمل بد بود باید بدانیم که عاقبت، راهمان از اهل بیت (علیهم السلام) جدا خواهد شد. «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا به آیات اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون» انسان تا گناه نکرده، در مسیر اهل بیت (علیهم السلام) است، ولی وقتی که گناه آمد، از مسیر بیرون می‌افتد. حال اگر مسلمانی با گناه از مسیر اهل بیت (علیهم السلام) خارج شد، باید زود عذر خواهی نموده و با توبه، خود را به مسیر درست برگرداند.
امام (علیه السلام) فرمود:
«گمان می‌کنی اگر کسی خودش را شیعه دانست، همین برای نجات او کافی است؟ ما خطّ امان از عذاب برای کسی نداریم».
تا به حال به هیچ کس وعده داده نداده‌اند که آسوده خاطر باش.

نوشته شده در شنبه 24 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

منتظران مهدی

مهدی جان! نمیدانم تا کی باید گلهای بهاری پژمرده شوند و تا کی باید برگهای سبز به زمین بریزند و چه قدر باید پرندگان از این سو به آن سو هجرت کنند تا تو بیایی؟

چه قدر باید آفتاب مهربانی بتابد؟ چه قدر باید در واژه نامه ها دنبال واژه هایی بگردم که در خور تو باشد؟ چه قدر باید مادر در نمازش نام تو را بلند بخواند تا تو بیایی؟

مهدی جان! تو طلوع شادیها و غروب غمهایی. تو ستاره ای هستی که با آمدنت، ماه و خورشید به درگاهت به سجده درمیایند..

منتظران مهدی

ای سردار سرافراز, ای قهرمان دوران, ای امید امیدواران, ای گنج نهان وای امید عاشقان و منتظران!

بیا!

تا نیایی, دریای زندگی مان از اسارت توفان رها نمی شود.

بیا که هر دردی را درمانی و دردمندان را طبیب!

نوشته شده در پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 23 توسط محمد بشیری| |

 

 

بسم الله الرحمن اارحیم

 

 

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد هرند

 

 

 

تاسیس 1379

 

 

 

اساتید هیأت علمی دکتر طباییان- مهندس ملکوتی- مهندس امامی – مهندس نقوی – مهندس بصیری – مهندس ابراهیمی – مهندس رجبی- مهندس بقولی زاده

 

 

 

دانشگاه آزاد هرند در شهر هرند در ۸۵ کیلومتری اصفهان قرار دارد. هم اکنون توانسته‌است با بهترین اساتید هیأت علمی، ایجاد مرکزی پژوهشی و جزء واحدهای جدید دانشگاه‌های آزاد اسلامی کشور قرار گیرد و هم اکنون تلاش می کند تا به کمک اساتید و دانشجویان دانشگاه هرند جزء دانشگاه‌های مطرح و درجه یک کشور محسوب ‌شود.

 

 

 

رشته های تدریس شده در این دانشگاه مهندسی کامپیوتر و مهندسی برق میباشد .

 

 

 

آدرس : اصفهان – 85 کیلومتری جاده اصفهان  نائین

 

 

 

تلفن : 03126333351

 

نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

 

در قرآن ولایت به معنای صاحب اختیاربودن ابتدا برای خدا وَ اللَّهُ‏ وَلِیُ‏ الْمُؤْمِنینَ (1) و بعد از خدا برای رسول خدا و حضرت علی علیه السلام إِنَّما وَلِیُّكُمُ‏ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (2) ثابت شده است. و با توجه به تفاسیر آیات ولایت و روایات برای بقیه معصومین نیز این مقام وجود دارد.

___________________________________________________________________

 

رضایت فاطمه رضایت خدا و غضبش غضب خداست: اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعِی وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِی النَّارِ ... فَمَنْ رَضِیَتْ عَنْهُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ رَضِیتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِیتُ عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَیْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَیْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَیْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ .

 

 

 

از سلمان فارسی روایت شده که رسول خدا فرمودند: ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد با من در بهشت است و کسی که در دل کینه او را داشته باشد در آتش جهنم است... هر کس دخترم فاطمه از او راضی باشد من از او راضیم و هر کس من از او راضی باشم خدا از او راضی خواهد بود. (11)

 

 

عن ابن عباس عن النبی ص أنه قال إن فاطمة شجنة منی یؤذینی ما آذاها و یسرنی ما یسرها و إن الله تبارك و تعالى لیغضب لغضب فاطمة و یرضى لرضاها (12)؛ در روایت دیگر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نقل شده است: إنّ الله یغضبُ لغضبک و یرضی لرضاک. (13) خداوند به غضب فاطمه غضبناک می شود و به رضایتش راضی می شود یعنی ملاک رضایت خداوند رضایت فاطمه زهراست. بالاترین مرتبه کمال انسانیت مقام عصمت است که رضا و غضب، دائر مدار رضا و غضب خدا باشد. اگر عصمت کبری به آن است که انسان کامل به جایی برسد که به رضای خدا راضی شود، فاطمه زهرا کسی است که خداوند متعال به رضای او راضی می شود و این مقامی است که منشأ حیرة الکُمل است. (14)

 

پی نوشت ها:

1. سوره بقره آیه 257 و آل عمران آیه 68

2. 55 سوره مائده

3. بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج‏1، ص 241   

4. احزاب/ آیه 32

5. فاطمه زهرا علیهاالسلام، علامه امینی، ص 63 تا 65، انتشارات استقلال تهران

6. سوره بقره، آیه 37

7. فاطمه زهرا علیهاالسلام، علامه امینی، ص 73 و 74

8. همان، ص  300

9. فاطمه زهرا علیهاالسلام، علامه امینی، ص 311

10. الاحتجاج، ج 1، ص 139  

11. بحارالأنوار، ج 27، 116، باب 4- ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم

12. معانی‏الأخبار، ص 302

13. زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام(روحانى)، ص 314

14. در آستانه مصیبت عظمی، آیت الله وحید خراسانی، ص11، انتشارات مدرسه باقرالعلوم قم

نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1385برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

بیمارى زهرا(سلام الله علیها) در حدود چهل روز طول كشید ولى روز بروز حالش سخت تر مى شد و كسالتش شدت مى یافت. یك روز به على بن ابى طالب علیه السلام گفت: پسر عموى مهربان، آثار و علائم مرگ را در خودم مشاهده مى نمایم. گمان مى كنم عنقریب به پدرم ملحق گردم، مى خواهم وصیت كنم. على (علیه السلام) در كنار بستر فاطمه نشست و اطاق را خلوت كردند: فرمود: اى دختر پیغمبر به هر چه دلت مى خواهد وصیت كن و یقین داشته باش كه به وصیت تو عمل خواهم كرد. انجام وصایاى تو را بر كارهاى شخصى خودم مقدم مى دارم. على (علیه السلام) به چهره ى پژمرده و چشم هاى فرورفته ى همسرش نگاه مى كرد و اشك مى ریخت. فاطمه (علیهاالسلام) برگشت و با دیده هاى فرورفته اش نگاهى به صورت غمناك و پژمرده ى شوهر مهربانش نمود و گفت: پسر عمو! تاكنون در خانه ات دروغ نگفته ام، مرتكب خیانت نشده ام و هیچگاه از اوامر و دستوراتت تخلف نكردم.

على (علیه السلام) فرمود: مقام خداشناسى و پرهیزكارى تو به قدرى عالى است كه احتمال خلاف درباره ات نمى رود. به خدا سوگند مفارقت و جدایى تو بر من گران است. اما چه كنم كه مرگ را چاره اى نیست. به خدا قسم مصیبات مرا تازه كردى، مرگ نابهنگام تو حادثه ى دردناكى است، انا للَّه و انا الیه راجعون. چه مصیبت ناگوار و دردناكى است؟! به خدا سوگند این مصیبت جانسوز را هرگز فراموش نمى كنم و چیزى نمى تواند تسلى بخش من باشد. آنگاه ساعتى را با هم گریستند. [بحارالانوار ج 43 ص 191.] حضرت زهرا در این مذاكره ى كوتاه برنامه ى دوران زندگى زناشویى خویش را در چند جمله مختصر خلاصه كرد: مقام صداقت و پاكدامنى و اطاعت از شوهر را بیاد همسرش آورد. على بن ابى طالب (علیه السلام) نیز از زحمات و موقعیت علمى و پرهیزكارى و صداقت و درستى همسر عزیزش تقدیر كرد. مهر و علاقه ى بى پایانش را نسبت به او ابراز داشت. در اینجا بود كه احساسات و عواطف آن دو یار مهربان دو همسر نمونه ى اسلام چنان تحریك شد كه نتوانستند از گریه خوددارى كنند. ساعتى را با هم گریستند و به یاد دوران كوتاه زندگى زناشویى كه جهانى از صفا و مهر و علاقه و صداقت و درستى و پاكدامنى و فداكارى بود اشك ریختند. و به یاد زحمات طاقت فرسا و فداكارى ها و گرفتارى ها همدیگر ناله كردند. شاید بوسیله ى اشك هاى چشم، آتش درونى خود را كه نزدیك بود كالبدشان را محترق سازد خاموش كنند.

اى پسر عمو! مردها بدون زن نمى توانند زندگى كنند، شما نیز ناچارید زن بگیرید. خواهشمندم بعد از من، با امامه دختر خواهرم ازدواج كن، زیرا نسبت به اطفال من مهربان است

بعد از آن كه گریه شان آرام تر شد على بن ابى طالب علیه السلام سر همسر عزیزش را در دامن گرفت، فرمود: اى دختر پیغمبر! هر چه میل دارى وصیت كن و مطمئن باش كه از وصایاى تو تخلف نخواهم كرد. فاطمه به موضوعات زیر وصیت نمود:

1- اى پسر عمو! مردها بدون زن نمى توانند زندگى كنند، شما نیز ناچارید زن بگیرید. خواهشمندم بعد از من، با امامه دختر خواهرم ازدواج كن، زیرا نسبت به اطفال من مهربان است. [مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 362.]

2- فرزندانم یتیم مى شوند با آنان مدارا كن، بر سرشان فریاد مزن، براى دلجویى آنان یك شب نزد آن ها بمان و یك شب نزد همسرت. [بحارالانوار ج 43 ص 178.]

3- براى من تابوتى تهیه كن كه در موقع حمل جنازه، بدنم پیدا نباشد. و طرز ساختمانش چنین و چنان باشد. [بحارالانوار ج 43 ص 192.]

4- مرا شبانه غسل بده و كفن كن و به خاك بسپار، اجازه نده اشخاصى كه حقم را غصب كردند و اذیت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند یا به تشییع جنازه ام حاضر شوند. [بحارالانوار ج 43 ص 192.]

حضرت فاطمه زهرا (س)

 5- به هر یك از زنان رسول خدا دوازده وقیه بده.

6- به هر یك از زنان بنى هاشم دوازده وقیه بده.

7- به امامه دختر خواهرم نیز چیزى بده. [دلائل الامامة ص 42.] بعد از وفات فاطمه، وصیتنامه ى مكتوب زیر نیز بدست آمد:

8- بوستان ذى الحسنى، و بوستان ساقیه، و بوستان دلال، و بوستان غراف، و بوستان رقمه، و بوستان هیثم، و بوستان ام ابراهیم هفت بوستان مذكور بعد از من در اختیار على بن ابى طالب باشد. بعد از او در اختیار فرزندم حسن، بعد از حسن در اختیار حسین باشد. بعد از حسین در اختیار فرزند ارشد حسین باشد.

نویسنده: على. شاهد: مقداد، زبیر. [دلائل الامامة ص 42.]

 ابن عباس نیز روایت كرده كه وصیتنامه ى كتبى زیر، از حضرت زهرا بدست آمد:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم. این وصیتنامه ى فاطمه دختر رسول خداست. به یگانگى خدا شهادت مى دهم. شهادت مى دهم كه محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) رسول خداست. بهشت و دوزخ حق است. و در وجود قیامت شك نیست. و خدا مردگان را مبعوث مى كنم. یا على خدا مرا همسر تو قرار داد تا در دنیا و آخرت با هم باشیم. و اختیارم در دست تو است. یا على در شب مرا غسل بده و كفن كن و حنوط كن و به خاك بسپار. و به احدى اطلاع نده. اكنون با شما وداع مى كنم. سلام مرا به فرزندانم كه تا قیامت به وجود مى آیند برسان. [بحارالانوار ج 43 ص 214.]

نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

 

القاب حضرت زهرا (س) که در روایات و کلمات دانشمندان وشعر جمع آوری شده است ،بدین شرح است:

1.سیّدة : بانو

2.انسیّةحوراء : انسان بهشتی

3.نوریّة : موجودی از حقیقت نوری

4.حانیّة : دلسوز فرزندان

5.عُذراء : دوشیزه

6.کریمة : بزرگوار

7.رحیمة : با محبت ومهربان

8.شهیدة : شهید شده

9.عفیفة : پاکدامن

10.قانعة : کم توقع

11.رشیدة : کامل

12.شریفة : شرافتمند

13.حبیبة : دوست وبا محبت

14.محرّمة : گرامی و مورد احترام

15.صابرة : پایدار

16.سلیمة : سالم، اهل سازش، بی عیب ونقص

17.مکرمة : بزگوار وگرامی

18.صفیّة : برگزیده

19.عالمة : دانشمند

20.علیمة : دانا

21.معصومة : نگهداشته شده،بی گناه2

و104 لقب دیگر...

 


 

 برگرفته شده از کتاب:

 

 360 داستان از فضایل،مصایب و کرامات فاطمه ی زهرا(س)


 

 

                                               نوشته ی عباس عزیزی



نوشته شده در جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بين صدا گم بود و آتش

بجاي تسليت با دسته ي گل

هجوم قوم هيضم بود و آتش

***

گرفتي از مدينه گفتنت را

دريغ از من نمودي ديدنت را

ولي با من بگو ساعت به ساعت

چرا كردي عوض پيراهنت را

***

كمي از غسل زير پيرهن ماند

كمي از خون خشك بر بدن ماند

كفن را در بغل بگرفت و بو كرد

همان طفلي كه آخر بي كفن ماند

نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بين صدا گم بود و آتش

بجاي تسليت با دسته ي گل

هجوم قوم هيضم بود و آتش

***

گرفتي از مدينه گفتنت را

دريغ از من نمودي ديدنت را

ولي با من بگو ساعت به ساعت

چرا كردي عوض پيراهنت را

***

كمي از غسل زير پيرهن ماند

كمي از خون خشك بر بدن ماند

كفن را در بغل بگرفت و بو كرد

همان طفلي كه آخر بي كفن ماند

نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

فاطمه(س) متکلمی بس فصیح بود و سخنرانی شجاع. خطبه او که در کتاب بلاغات النساء ذکر شده است، مشهور است. او در آن خطبه احساسات مسلمانان را نسبت به پیامبر(ص) برانگیخت.

فاطمه شاعر نیز بوده است. او در هنگام مصیبتها نازکدل ترین بود. چنان که «ابن رشیق قیروانی» در باره زنان می نویسد: زنان به هنگام مصیبت نازکدل ترین اند و نسبت به شخص از دست رفته بی تابترین.

ابن رشیق همچنین می گوید: فاطمه، شعر نیز می سرود و اشعار زیادی از او نقل شده است. از بهترین نمونه های شعر عاطفی که احساسات شاعر را منعکس می کند شعر فاطمه(س) است، که حزن و اندوه از آن می چکد و عواطف و ناله از آن سر می کشد.

از بیت بیت اشعار او نه اشک، که خون می چکد، زیرا که غم و اندوه در دل او جریان داشته است. غم و اندوهی که در تمام رفتار او تجلی می یابد. چنان که در سوگسرودی که برای پیامبر سروده است، هویدا است.

از فاطمه شانزده قطعه شعر به جای مانده است که بیشتر این اشعار در سوگ و دعا و نیایش است. سبک شعری او روان و شفاف و دارای لحنی آرام است و عواطف را برمی انگیزاند، بویژه در سوگسرودی که برای پیامبر(ص) سروده است.

واژه های شعر فاطمه، آسان و مأنوس است و هر خواننده ای می تواند آن را درک کند. در شعر او واژه غریب و بیگانه یافت نمی شود.

فاطمه(س) در سوگ پدر چنین می سراید:

پس از تو خبرهایی پراکنده شد و گرفتاریهایی در رسید،

که اگر خود شاهد آن می بودی سخن به درازا نمی کشاندی.

ما تو را از دست دادیم، چنان که زمین بارانش را

و قوم تو دگرگون شدند؛ پس آنان را بنگر و بر آنان گواه باش.

ای کاش مرگ پیش از تو، ما را در بر می گرفت.

آنگاه هرگز بر تو ناله و نوحه سر داده نمی شد و کتابها بین ما و تو حجاب می انداخت.

مردانی ترشرو به ما می نگرند. از دمی که تو از ما پنهان شدی، خوار گشتیم و تمام خیر را تاراج کردند.

در قیامت هر جا که من باشم، ظالم سزای ظلمش به یاور ما [علی(ع)] را خواهد دید.

مردانی نیت دلشان را بر ما آشکار کردند، هنگام که چشم فرو بستی و آنان تمام میراثت را غصب کردند.

هر قومی، خویشانی دارند و منزلتی در پیش خدا.

و آنان که نزدیکترند جایگاه برتری دارند.(4)

در سوگسرودی دیگر چنین می سراید:

راستی که ما و تمام خلق، با چشم فرو بستنش عزادار شدیم.

راستی تو بدر و نوری بودی که از آن روشنایی گرفته می شد.

بر تو، کتابهایی از خدای صاحب عزّت فرود آمد.

و جبرئیل روح القدس که پیوسته زایر ما بود پس از تو از ما پنهان شد و تمام خیرها رخت بربست.

کاش پیش از تو، مرگ ما را در برمی گرفت زیرا تو کوچیدی و میان ما و تو حجاب افتاد.

سرزمینهایی بر من تنگ شده اند، پس از آنکه فراخ و گسترده بودند

و تنها گشاده رویی و زیبایی دو سبط تو پناهگاه من است.

به خدا قسم تو از همه خلق برتر بوده ای و راستگوتر.

تو را خواهیم گریست، تا زمانی که زنده ایم و تا زمانی که چشمهامان بی رمق شوند.(5)

در شعر دیگری که در رثای پیامبر سروده است، چنین می گوید:

روح تو برای دنیا مرثیه ای خواند و به سوی ما شتافت؛

و پیغام داد که کوچ نزدیک است پس آنگاه وداع نمود.(6)

تو برای من کوهی بودی که در دامنش پناه می جستم.

امروز مرا به زمینی خشک و سترون می سپاری.

تو تا زمانی که زنده بودی یار و یاور من بودی.

امروز اما چه کسی بال و پرم را می گشاید.

چشم فرو می بندم و می دانم که بهترین سواران و سلاحم از دست رفته است.

اجل او فرا رسید و عزایش را به من سپرد

و دردآورترین مرگها، اعماق دورنم را فرسود.

کلاغ پرِ بالهایش را بر من ریخت.

از این رو میان شمشیرها و نیزه ها سرگردان مانده ام.

راستی من از آنان که می آیند و می روند در شگفتم

زیرا که در رفت و آمدشان مرگ را به همراه دارند.

امروز انسانهای زبون بر ما چیره شده اند و من از ذلت می گریزم.

و با دستم ستمگران را پس می زنم.

اگر قمری شبانگاهان از شدت اندوه می گرید

من بر شاخه ای نشسته روز و شبم را می گریم.

خداوند مرا بر این مصیبت شکیبا کرد.

با مرگ پیامبر چراغم فرو مرد.

ای چشمهایم! بگریید هر صبحگاه.(7)

باز از سروده های فاطمه(س) است در سوگ پیامبر(ص):

هنگامی که کسی چشم از جهان فرو می بندد، یاد او پیوسته اندک می شود.

اما به خدا سوگند، از زمانی که پدرم مرد، یادش فزونتر شده است.

به یاد آوردم هنگامی را که مرگ بین ما جدایی افکند،

خود را به یاد پیامبر آرام و صبر داده ام.

با خود گفتم مرگ مسیر ماست؛

اگر کسی امروز نمیرد فردا خواهد مرد.(8)

در شعری دیگر به پدر بزرگوارش خطاب می کند:

تو سیاهی چشمم بوده ای

که نگاهها بر تو می گرید.

پس از تو هر کس بمیرد باکی نیست

زیرا من تنها از مرگ تو بیم داشته ام.(9)

فاطمه(س) وقتی غذای شب فرزندانش را به گدایی بخشید چنین سرود:

هر چه بود برایت آورده ام جز پیمانه ای که

کف و بازوانم را زخم کرده است.

به خدا فرزندانم نیز گرسنه اند.

پدرشان نیکمردی است و به خیر شناخته شده

بازوانی توانمند دارد و در نیکوکاری سابقه ای دیرین.

بر سر من پوششی نیست، جز روسری ای که خود بافتمش.

خداوندا آن دو فرزند را ضایع شده رها مکن...(10)

و زمانی که در نیمه های شب غذای اهل خانه را به گدایی می دهد، می سراید:

ای عموزاده! من فرمان تو را طاعت پذیرم.

بی هیچ ناراحتی و اندوهی

به او (گدا) نانی را بخشیدم که خود پختم.

مرا بر از دست رفتن این غذا باکی نیست.

اگر شکم گرسنه ای را سیر کردم، امید آن دارم که به نیکوکاران پیوندم.

و در بهشت جاویدان جای گیرم و شفاعت از آن من باشد.(11)

هنگامی که پیامبر سخن از مرگ به میان آورد، فاطمه(س) چنین سرود:

هیچ گاه جن تو را دست نسایید

و بر تو هیچ گاه ترس و هراس چیره نگشت.

به چهره شما چنان خیره ام

که گویا صبحی در آستانه طلوع است.(12)

باز در شعری دیگر، پس از بخشیدن غذای فرزندانش به گدایی، چنین سروده است:

راستی که من غذایم را بی هیچ اندوهی می بخشم؛

و خشنودی خداوند را بر رضای فرزندانم ترجیح می دهم.

فرزندان من شب را گرسنه می مانند.

کوچکترین آن دو در جنگی، در کربلا، مظلومانه شهید می شود.

کشنده او عذابی بسیار سخت خواهد دید و در قعر جهنم فرو خواهد افتاد،

با دستهایی بسته شده با زنجیر.(13)

باز در سوگ پیامبر(ص) سروده است:

آفاق آسمان، خاکستری شد و در هم گرفته شد.

خورشید نیمروزی و عصر تاریک شد

زیرا زمین پس از پیامبر دلتنگ است.

و بر رفتنش حسرت آلود و لرزان است.

پس باید بر او بگریند، شرق و غرب زمین

و بر او بگریند اهل مصر و یمن!

بر او بگریند طور سترگ و باشکوه

و خانه پرده دار (کعبه) و ستونهایش.

ای ختم پیامبران که پرتوت پربرکت بود

آن که فرقان(قرآن) را فرستاد،بر تو درود گفت.

جانم به فدایت چرا سرت خم شده و چرا بالش تو خواب آلوده است؟!(14)

فاطمه(س) هنگام لالایی خواندن و بازی با فرزندنش حسن(ع) چنین می گفت:

ای حسن! پدرت را همانند باش.

افسار از گردن حق بردار.

و بنده خدایی باش که نعمتهای فراوان فرستاده است.(15)

باز در سوگ پیامبر(ص) سروده است:

ای پدری که خداوند دعایش را پذیرفت

ای پدری که بهشت جایگاه اوست

ای پدری که به جبرئیل ناله اش می زنیم

ای پدری که به خدایش بسیار نزدیک است.(16)

و هنگام بازی با فرزندش حسین(ع) می گفت:

فرزندم شبیه پدر من است نه شبیه علی.(17)

باز در سوگ رحلت پیامبر(ص) سروده است:

به آنکه زیر طبقات خاک خفته است بگو

ناله و فریاد و پیام مرا بشنو!

که بر من مصیبتهایی فرود آمد که اگر

بر روزها فرو می آمد، شب می شدند.

من در سایه محمد(ص) پناهی داشتم

و از هیچ مصیبتی در هراس نبودم که او (پیامبر) زیبایی زندگی ام بود

و امروز زبونان بر من ستم روا می دارند

و من از این رنج می گریزم و با ردایم ستمکاران را پس می زنم.

اگر قمری شبانگاهان می گرید، تنها بر روی شاخه ای

من روزها را (نیز) می گریم

پس از تو حزن و اندوه را همدم خود کرده ام

و اشکم را نقاب خود قرار داده ام.

چه باک است بر آن کس که تربت احمد(ص) را بوییده است.

که در درازای زمان بوی خوشی دیگر نبودید.(18)

 

نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

مجله «المورد» چاپ عراق در شماره 24 که آخرین شماره منتشره آن در سال جاری است، در ادامه بررسی اشعار زنان در صدر اسلام، مقاله ای را به اشعار منسوب به حضرت زهرا(س) اختصاص داده است. این مقاله که به قلم دکتر لیلا محمد ناظم الحیالی، از دانشکده ادبیات دانشگاه مستنصریه بغداد می باشد، با اشاره به گوشه ای از شخصیت والای حضرت فاطمه(س)، به پژوهش، در باره اشعار یاد شده پرداخته است و روایات مختلف در اشعار را نیز به صورت پاورقی آورده است، که ما برای رعایت اختصار اکتفا به ترجمه متن مقاله می کنیم. نویسنده در آغاز گوشه ای از فضایل و ارزشهای شخصیّتی حضرت فاطمه(س) را آورده است و آنگاه به بحث اصلی پرداخته است. از برادر محترم، حجت الاسلام جناب آقای مهدوی راد که متن اصلی مقاله را در اختیار پیام زن گذاشتند، سپاسگزاریم.«پیام زن»

فاطمه دختر محمد(ص) پنج سال پیش از بعثت ولادت یافت. در این هنگام پدر گرامی اش سی و پنج و مادرش خدیجه کبرا پنجاه سال داشتند.

البته سال ولادت فاطمه(س) محل اختلاف است و همچنین عمر ایشان.(1)

برخی گفته اند: رسول خدا(ص) دختش «رقیه» را به ابولهب تزویج کرد اما ابولهب پیش از عروسی او را طلاق داد. آنگاه عثمان او را به زنی گرفت و از دختران رسول خدا(ص) تنها فاطمه که از همه کوچکتر بود [در خانه پدر] باقی ماند.

برخی دیگر معتقدند کوچکترین دختر پیامبر(ص) رقیه بوده است.

فاطمه(س) به کنیه «ام ابیها» (مادر پدرش) خوانده می شد. او محبوبترین کسان نزد رسول خدا(ص) بود. ابوبکر او را از پیامبر(ص) خواستگاری کرد. پیامبرفرمود: منتظر سرنوشت او هستم[تا خداوند تعیین کند].

عمر نیز به خواستگاری رفت، ولی پیامبر(ص) نپذیرفت. اما هنگامی که علی(ع) به خواستگاری رفت، پیامبر(ص) پذیرفت و فاطمه را با موافقتش به زوجیت علی(ع) درآورد. ارزش مهر فاطمه(س)، به چهارصد و هشتاد درهم می رسید.

پیامبر(ص) فرمود: 32 این مهریه را صرف عطر و31 آن را خرج کالا کن.

بعضی گفته اند: مهر فاطمه یک زره آهنین بوده است.

پیامبر(ص) به علی فرمود: ای علی، هر دامادی باید ولیمه ای بدهد [تو برای ولیمه چه داری؟].

سعد گفت: من گوسفندی دارم و در اختیار علی می گذارم.

گروهی از انصار نیز مقداری ذرت فراهم کردند. پیامبر(ص) وضو ساخت. آنگاه باقیمانده آب وضو را بر علی(ع) پاشید و دعا کرد: خداوندا! در این دو، خیر و برکت قرار بده و این پیوند را برایشان پرخیر و برکت کن و نسلشان را برایشان مبارک گردان.

علی(ع) می گوید: با فاطمه ازدواج کردم در حالی که فرشی جز یک پوست گوسفند نداشتیم. بر آن می خوابیدیم و روز و شب می گذراندیم و خدمتگذاری نیز نداشتیم.

مهریه دختران پیامبر(ص) و زنانش 500

درهم بود. فاطمه در سن 18 سالگی(2)، درست پس از پنج ماه از ورود پیامبر(ص) به مدینه، ازدواج کرد.

اسماءبنت عمیس می گوید:

جهیزیه فاطمه را به سوی خانه علی(ع) بردم در حالی که بستر و بالششان چیزی جز لیف [خرما [نبود. علی(ع) برای فاطمه(س) ولیمه ای ترتیب داد، که بهترین ولیمه زمان خود بود. سپر خود را پیش یک یهودی گرو گذاشت و اندکی گوشت شتر خواست.

فاطمه(س) می گوید اثاثیه اهدایی به او، عبارت بود از: دو دست عبای قدیمی زعفرانی رنگ، که بر آن دو، نقشهایی از نقره بود. در خانه علی(ع) مشکی از پوست گاو هم وجود داشت و بالشی که میان آن را لیف خرما پر کرده بود. و الک و حوله و کاسه ای هم داشتیم.

عایشه گوید:

نزد رسول خدا(ص) نشسته بودم، که فاطمه آمد. راه رفتنش شبیه راه رفتن پدر بزرگوارش بود. رسول خدا(ص) فرمود: درود بر تو ای دخترم و او را در سمت راست یا چپش نشاند، آنگاه در گوشش چیزی گفت. فاطمه گریست. آنگاه خندید.

به او گفتم: خنده ای ندیدیم که این اندازه به گریه نزدیک باشد؛ پیامبر به تو چه گفت که شادمان شدی؟

فاطمه گفت: رسول خدا(ص) به من فرمود: جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می کرد ولی امسال دو بار بر من عرضه داشته است و این نیست جز علامت نزدیک شدن اجلم و تو به من سزاوارترین هستی. سپس فرمود: تو از میان خانواده ام نزدیکتر از همه به من خواهی پیوست. آنگاه فاطمه(س) گریست. و پس از شش یا نه ماه از وفات رسول خدا، در 29 سالگی و در سال یازدهم هجرت وفات یافت.(3)

نسل رسول خدا(ص) تنها از طریق فاطمه(س) تداوم یافت. فرزندان او شش تن اند: حسن، حسین، محسن، ام کلثوم، زینب، رقیه.

فاطمه برترین دختران پیامبر(ص) است. پیامبر در باره اش فرمود:

بهترین زنان بهشت چهارتن اند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد(ص)، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون.

عایشه گفته است:

کسی را راستگوتر از فاطمه نیافتم، مگر فرزندانش را.

پیامبر هرگاه از سفر یا جنگ برمی گشت،

ابتدا به مسجد می رفت و دو رکعت نماز می گذارد. سپس به نزد فاطمه می شتافت و آنگاه به سراغ همسرانش می رفت.

فاطمه(س) از پیامبر اکرم(ص) روایت می کند که پیامبر به او فرمود:

آیا دوست نداری بزرگ زنان جهان یا بزرگ زنان این امت باشی؟

علی(ع) هنگام دفن فاطمه گفت:

اینکه یکی را پس از دیگری از دست می دهم دلیل آن است که هیچ دوستی پایدار نمی ماند. و نیز گفت:

می بینم مصیبتهای دنیا بر من فراوان است و صاحب این مصیبتها تا دم مرگ گرفتار. به هم رسیدن دو دست، سرانجامش فراق است و هر چه کمتر از مرگ، ناچیز است.

از دست دادن فاطمه بعد از محمد(ص) دلیل آن است که هیچ دلبری باقی نمی ماند.

فاطمه(س) بسیار زیبا بود. هنگامی که به دنیا آمد پیامبر اکرم(ص) فرمود:

«[فاطمه] ریحانه ای است که او را می بویم و روزیِ او از جانب خدا می رسد.» فاطمه شکیبا، مؤمن و شجاع بود و زخمهای مجروحان را در جنگهای اسلام مداوا می کرد. هنگامی که پیامبر(ص) روز احد زخمی شد و زخمی بر چهره اش وارد شد، فاطمه زخم او را می شست و علی(ع) آب بر روی آن می ریخت. وقتی فاطمه دید، آب، ریزش خون را چند برابر می کند، قطعه حصیری را سوزاند و بر زخم چسباند، آنگاه خون بند آمد.

پیامبر(ص) پیش از وفات فرمود: ای فاطمه دختر محمد! و ای صفیه، عمه رسول خدا! برای به دست آوردن پاداش الهی بکوشید. زیرا نمی توانم بی جهت شفاعت شما را پیش خداوند نمایم. سپس از جایش برخاست و هنوز روز به نیمه نرسیده بود که روح پیامبر به سوی ملکوت اوج گرفت.

فاطمه عزیزترین دختران پیامبر بود. برخی از نامهای مشهور او که ابن شهرآشوب در مناقب ذکر کرده است، از این قرار است:

فاطمه، بتول، حرّه، سیدة، عذراء، زهراء، حوراء، طاهرة، زکیة، مریم کبرا، نوریه، سماویه.

 

 


نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 1 توسط محمد بشیری| |

دوای مردمان خسته، هیزم / کلیدِ خانه‌های بسته، هیزم
چگونه، تسلیت دادند او را / به جای دسته گل با دسته هیزم؟
شهادت گل یاس در کویر ناسپاس بر عاشقان با احساس تسلیت باد . . .

_____________________________

نوشته شده در سه شنبه 6 ارديبهشت 1385برچسب:,ساعت 20 توسط محمد بشیری| |

حضرت زهرا دلش از ياس بود قطره هاي اشكش از الماس بود

داغ عطر ياس زهرا زير ماه مي چکانيد اشک حيدر را به چاه ...

گريه آري، گريه چون ابر چمن بر کبود ياس و سرخ نسترن ...

اين دل ياس است و روح ياسمين اين امانت را امين باش اي زمين

نيمه شب دزدانه بايد زير خاک ريخت بر روي گل خورشيد، خاک

مدفن اين ناله غير از چاه نيست جز تو کس از قبر او آگاه نيست

-------------------------------------------------------------------

نوشته شده در سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 20 توسط محمد بشیری| |


 

چرا فاطمه را " شهیده" می خوانیم؟

 

 

بدون شک فاطمه علیهاالسلام به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است ، چرا که قضایاى حمله به خانه او، و وارد آمدن آسیب هاى فراوان بر دست و پهلو و سینه و جنین ، ادامه زندگى را بر او بسیار دشوار کرد.

 

 

و در این مدت کوته پیوسته از صدمات وارده رنج مى برد، و سرانجام در اثر همان آسیب ها به شهادت رسید. اینک جهت اثبات شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام نگاهى به شواهد و دلائل موجود مى پردازیم.

 

 

ناگفته نماند که از امام حسن علیهاالسلام مجتبى و امام صادق و امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمودند: ما منا الا مسموم اءو شهید1 و شک نیست که فاطمه علیهاالسلام جزو منا مى باشند.

افزون بر این که روایات صریح و روشنى بر شهادت حضرت فاطمه داریم که معصومین روى این جهت تکیه کرده اند .

 

 .1پیامبر پیش از رحلت خود در یک پیشگویى به على فرمود: پس فاطمه اولین کسى است که به من ملحق خواهد شد، در حالى که حزن و اندوه او را فراگرفته ، حق او را غصب کرده و وى را کشته اند بر من وارد خواهد شد.2

 

 

 

 

 .2پس از شهادت فاطمه ، مدتى امیر مؤ منان از یاران فاصله گرفته و از خانه بیرون نرفت . برخى از یاران و دوستان على علیه السلام که این وضعیت براى آن ها گران آمده بود از عمار یاسر خواستند تا به خانه على رفته و از او بخواهد تا از دوستان فاصله نگیرد.

 

 

عمار براى رساندن پیام ، به خانه حضرت على رفته و از وى خواست تا از خانه بیرون بیاید.

حضرت در پاسخ فرمود: بدان اى عمار! این فقید از دست رفته ، دختر رسول خدا دار فانى را وداع گفت در حالى که مظلوم بود و حق او غصب شده و شهید از دنیا رفت . سپس از جاى برخاسته در حالى که اشک از چشمانش سرازیر بود خانه را ترک گفت ...3

 

 .3سلیم بن قیس از على نقل کرده وقتى که ابوبکر به قنفذ پیام فرستاد که اگر فاطمه مانع شد او را بزن پس او را براى آن که دست از على بردارد به طرف دسته در خانه اش فشار داده و یک دنده از پهلویش را شکست و جنین او را سقط کرد، و پس از آن ماجرا در بستر بیمارى بود تا این که در اثر همان صدمات ، شهید از دنیا رفت .4

 

 

 

و علامه مجلسى در مرآة العقول ذیل روایت کلینى در کافى از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام که فرمود: ان فاطمه صدیقة شهیدة مى فرماید: و این خبر دلالت دارد که فاطمه علیهاالسلام شهید شده است و این مسئله از متواترات است.

 

.4امام حسین علیه السلام از محمد بن عمار بن یاسر از پدرش عمار حدیثى نقل کرده و در پایان همان حدیث ، عمار ضمن باز گو کردن ماجراى پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و هجوم به خانه فاطمه مى گوید: وقتى که پیامبر به لقاء الله شتافت ، و گذشت آنچه که گذشت به هنگام ورود به خانه فاطمه و بیرون آوردن پسر عموى او، از دست آن مرد به فاطمه آنچنان آسیب رسید که فرزند خود را سقط کرد و همان جریان باعث بیمارى و وفات وى بود.5

 

 

 

 

 

5. همچنین از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: علت وفات فاطمه علیهاالسلام این بود که قنفذ غلام عمر به دستور وى با غلاف شمشیر به دختر پیامبر صلى الله علیه و آله زد که در اثر همان زدن محسن سقط گردید و در پى این سقط جنین سخت بیمار گشت ...6

 

 

 6. على بن جعفر از برادر خود امام موسى بن جعفر علیه السلام نقل کرده که فرمود: ان فاطمه علیهاالسلام صدیقة شهیدة .7

 

 

 

و بزرگان ما همانند شیخ مفید و دیگران بر این عقیده هستند که وى شهید از دار دنیا رفته است . وى در کتاب فقهى خود به نام المقنعة در زیارت حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین آورده است : هرگاه به مدینه رفتى ... به روضه داخل شو و آن جا بایست و فاطمه علیهاالسلام را زیارت کن که او همان جا دفن گردیده ، پس هرگاه خواستى او را زیارت کنى به سوى قبله بایست و بگو...:

 

  السلام علیک یا رسول الله صلى الله علیه و آله ، السلام علیک و على بنتک الصدیقة الطاهرة ، السلام علیک یا فاطمه علیهاالسلام بنت رسول لله صلى الله علیه و آله ، السلام علیک ایتها البتول الشهیدة الطاهرة ، لعن الله من ظلمک و منعک حقک و دفعک عن ارثک و لعن الله من کذبک.

 

و علامه مجلسى در مرآة العقول ذیل روایت کلینى در کافى از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام که فرمود: ان فاطمه صدیقة شهیدة مى فرماید: و این خبر دلالت دارد که فاطمه علیهاالسلام شهید شده است و این مسئله از متواترات است.

 

 

 

شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان / سایت تبیان

 

منبع: فاطمه علیها سلام الگوى حیات زیبا، محمد جواد مروجى طبسى

 

1.حیاة الامام الحسن العسکرى ، ص 425.

 

2. بحار الاءنوار، ج 43، ص 173، بشارة المصطفى ، ص 199، اءمالى الصدوق ، ص 101.

 

3.الکوکب الدرى ، ص 250.

 

4. احتجاج طبرسى ، ج 1، ص 108.

 

5. دلائل الامامة ، ص 26.

 

6. همان ، ص 45.

 

7. الکافى ، ج 1، ص 458.

 

8.المقنعة ، ص 71.

 

9. مرآة العقول ، ج 5، ص 318.

 

10. رجوع شود به وفات الصدیقة الزهراء، ص 114.

 

11.بحار الاءنوار، ج 43، ص 15.

 

12. کشف الغمة ، ج ، ص ، بحار الاءنوار، ج 43، ص 189.

 

13.مقاتل الطالبیین ، ص 31، فتح البارى ، ج 7، ص 397، تهذیب التهذیب ، ج 12، ص 469.

 

14.بحار الاءنوار، ج 43، ص 215.

 

15.مسارالشیعة ، ص 66، مصباح کفعمى ، ص 511.

به نقل از: http://www.tathira.com


نوشته شده در سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 20 توسط محمد بشیری| |

البته بگم این شعر در مورد خودم صادق هست.کسی از دل  کسی خبر نداره...

در پی گریه های شبانه                      میخورد بر تنم تازیانه

نیست در شهر ما راد مردی               اهل عشق و صفا اهل دردی

عده ای غرق فقر ونداری                  عده ای مرد از دین فراری

دیگر اینجا کسی با خدا نیست              در خیابان و کوچه حیا نیست

غیرت از شهر ما رخت بسته                حرمت  ناخدایان شکسته

عده ای در نوا و خروشند                     دین خود را به زر می فروشند

چهره ها را ببین در نقاب است             عقلشان در پی یک سراب است

سینه خسته مان پر ز آه است              دم زدن از خدا هم گناه است

گوئیا عصر هوش و نبوغ است                این همه ادعاها دروغ است

بخت بر ما اگر رو نماید                     گیرم این جمعه آقا بیاید

گیرم این جمعه باشد فرجش                 با چه روئی کنیم ما نگاهش

او بیاید همه ناتوانیم                      منکر اوی صاحب زمانیم

از ظهور ولی می خروشیم                    زود او را به زر می فروشیم

گرد غم کی ز رویش زدودیم             یار خوبی برایش نبودیم

هو بیاید غریب است و تنها                     باز یک کوفه چاه است و مولا

هی فقط میگیم و میگیم...من یکی که واقعا بگم بعضی وقتها زورم به وسوسه های شیطون نمیرسه ولی خودش میدونه من کم نمیارم ..10 بار من..یبار اون...ولی بازم پیش اقا شرمنده ام...

 

 

نوشته شده در سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 16 توسط محمد بشیری| |

 

 

 

 

 

 

 

سال ها پیش از این زیر یک سنگ

 گوشه ای از زمین من فقط یک کمی خاک بودم

همین.....

یک کمی خاک که دعایش پر زدن انسوی پرده ای آسمان بود

 آرزویش همیشه دیدن ان سوی قله ای کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

 از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد.....

و خدا تکه ای خاک برداشت

 آسمان را در آن کاشت

خاک را توی دستان خود ورز داد

  روح خود را به او قرض داد

خاک توی دست خدا نور شد پر گرفت از زمین دور شد

راستی..

من همان خاک خوشبخت من همان نور هستم

 

 

پس چرا گاهی اوقات این همه از خدا دور هستم؟؟؟؟؟؟

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 15 توسط محمد بشیری| |

 

دوباره شنبه شد ولی به در نگاه میکنم

 

 ولی دوباره روز بعد کمی گناه میکنم

  

دلم گرفته می شود دوشنبه ها بدون تو

 

 گلایه از ستاره و طلوع ماه میکنم

  

دوازده ستاره را سه شنبه میشمارم و

 

 به انتظار یک نگاه نظر به راه میکنم

  

چهار شنبه می شود و قول میدهی که زود

 

 شبانه های تیره را شبی پگاه میکنم

  

چه بعض ها که در گلو نشست و جابجانشد

 

 نیامدی و درد و دل به چاه میکنم 

  

و جمعه من به خاطر شکستن طلسم تو  

 

 کنار شمعدانیم به در نگاه میکنم 

  

غروب شد نیامدی و مثل جمعه های قبل 

 

 به جای بغض در گلو دوباره آه میکنم

نوشته شده در سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 15 توسط محمد بشیری| |


Power By: LoxBlog.Com